فاطمه بضعه منی

هیئت سائل الزهراء«سلام الله علیها»

هیئت سائل الزهراء«سلام الله علیها»

 

        

    چکیده:

«ال»یا «الف و لام» و یا «لام» به تنهایی، «اسم» و یا «حرفی» است که در جمله های عربی، کاربردی فراوان دارد. و شاید از حقیقت فاصله نگرفته باشیم اگر بگوییم این واژه، پرکاربردترین «کلمه» در زبان عربی است و انواع آن بالغ بر چهارده نوع می شود. شناخت انواع این کلمه پرکاربرد و مواضع به کار بردن یا نبردن آن، یکی از مشکل های همیشگی کسانی است که به آموزش این زبان، روی آورده اند، و حتی در برخی موارد، کار را نه بر دانشجویان مبتدی بلکه بر متخصصان و آگاهان این زبان نیز، مشکل می کند.
مقاله حاضر پس از مراجعه به منابع متعدد و دست اول صرف و نحو و بلاغت، تدوین یافته است. نگارنده پس از بررسی اقوال، استوارترین سخن را در این مورد استخراج کرده است، و دشواری های کاربرد این کلمه پرکاربرد، و سر وجود کلمه های دو وجهی یعنی کلمه هایی که گاه با ال و گاه بدون آن به کار می روند وهم چنین، تفاوت معنائی مترتب بروجود یا نبود این کلمه به همراه اسم های دیگر را، به قدر بضاعت علمی خود، بیان کرده است.

برای دانلود مقاله کلیک کنید:

علی فرهادی
علی فرهادی

 

غنی الادیب عن کتب الأعاریب نام یکی از کتابهای ابی محمد عبدالله جمال الدین بن یوسف بن احمد بن عبدالله بن هشام انصاری مصری است. این کتاب نسخه‌های ویرایشی دیگر چون مغنی الادیب یا مغنی الاریب نیز دارد. مغنی کتابی ادبی است و نقد، حواشی و شرح‌های بسیاری دارد و در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی یا دانشنامه اسلامیکا[۱] که به زبان عربی و فارسی و انگلیسی چاپ شده‌است موجود می‌باشد.

زندگی این دانشمند بزرگ، حیاتی علمی است. «مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب» کتابی سرشار از نکات مهم ادبی است که ارزش علمی دارد و در دانشگاه و حوزه مورد توجه بوده و حتی تدریس، می‌شود و علاوه بر ارزشمندی و جایگاه مؤلف که آن را از جهات مختلفی قابل بررسی کرده‌است، این کتاب همواره مورد نقد دانشمندان ادبیات، قرار می‌گیرد.

علی فرهادی

 

در تاریخ پیدایش نحو آمده است که پس از فتوحات اسلامی، قبائلی در حوزه زبان فصیح عربی قرار گرفتند که با زبان گویشی خود در فصاحت زبان عربی لغزش ایجاد کردند و لحن (عدم صحّت اِعراب در اواخر کلمات و الفاظ) را پدید آوردند و این وضع تا زمان امام علی (ع) رواج داشت تا آنکه ابوالأسود دؤلی از یاران آن امام بزرگوار (ع) ایشان را از این خطر زبانی آگاه ساخت. زیرا با ورود لحن، اشعار شاعران نامدار عرب به غلط خوانده می‌شد و طبیعی بود که قرآن نیز به اشتباه تلاوت می‌گردید که موجب ظهور اختلافات اعتقادی و مذهبی می‌شد. در نتیجه «امام علی (ع) به ابوالاسود دؤلی فرمود تا اساس [علم] نحو را بنهد. چنان که خود گفته است: «من حدود نحو را از امام علی (ع) اخذ نموده ام».[۴]

مورخان عموما اتفاق دارند که ابوالاسود دوئلی متوفی به سال ۶۹ هجری علم نحو عرب را وضع کرده است، وی از بزرگان تابعین و از صحابه حضرت امیر بوده و در جنگ صفین التزام رکاب آن حضرت را داشته است. پس از آن به بصره آمده و در آنجا زبان سریانی آموخته و قواعد نحو آن را فرا گرفت.

یادآوری این نکته خالی از فایده نیست که پیش از نحو پردازی ابوالأسود دؤلی، کتاب خدا بدون اِعراب و نقطه گذاری (علائم و نشانه های علم نحو) بود.

علی فرهادی

 

راویان و اهل علم را رای بر آن است که واضع و بانی علم نحو و اصول، این دانش شریف، علی بن ابی طالب علیه السلام است. آن حضرت اصول این علم را به یکی از اصحابش به نام ابوالاسود دئلی ظالم بن عمرو یکی از بزرگان تابعین القا نمود و او با راهنماییها و ارشادهای حضرت علیه السلام بر این دانش بیفزود.

این دانش را بدان جهت نحو نامیده اند که چون امام علیه السلام هنگام القای اصول آن بر الاسود به وی گفت: «انح هذا النحو واضف الیه ما وقع الیک ». یا به روایت ابن انباری هنگامی که ابوالاسود اصول اولیه را جمع آوری نمود و خدمت آن حضرت عرضه کرد حضرت به وی فرمود: «نعم ما نحوت او ما احسن هذا النحو الذی نحوت ».

ولی این امکان نیز وجود دارد که گفته حضرت تمامی سخنان فوق الذکر باشد. ابن انباری و ابوجعفر رستم طبری در مورد علت نامگذاری این دانش به «نحو» معتقدند که چون حضرت علیه السلام شمه ای از این دانش را در اختیار ابوالاسود نهاد. ابوالاسود از وی اجازه خواست که به مانند آنچه که علی علیه السلام ساخته، بسازد از این رو این دانش نحو نامگذاری شد که البته طبق نظر طبری و ابن انباری باید معنای کلمه نحو را «مانند» و «مثال » در نظر بگیریم. عبارت این دو عالم چنین است: «انما سمی النحو نحوا لان اباالاسود الدئلی قال لعلی علیه السلام و قد القی الیه شیئا من النحو قال ابوالاسود فاستاذنته ان اصنع نحو ما صنع فسمی ذلک نحوا»

علی فرهادی